امسال داره نفس های آخرشو میکشه..و من دارم به این فکر میکنم امسال چی شد؟

ولی..یه تمایل عجیبی دارم که امسال تموم نشه!میخوام فردا هم چشمامو باز کنم و هنوز 1399 باشه و من یه روز دیگه رو بگذرونم..با اینکه تا همچین چند وقت پیش ثانیه ها رو برای تموم شدن امسال میشمردم.ولی الان..میخوام امسال کــــش بیاد و تموم نشه!

حس میکنم هر چقدر به ثانیه های تحویل سال نزدیک میشم تپش های قلبمم کمتر میشن و وقتی سال تحویل شد قلبم از کار بیفته!

چرا اینقدر امروز عجیب شدم؟!..

حس میکنم بار غم تمام امسال رو روی شونه هام حس میکنم و مثل اینکه قرار نیست حتی توی ثانیه های آخر من رو رها کنن.

ولی میدونی..از امسال پشیمون نیستم!اصلا و ابدا..شاید سالهای قبل با خودم میگفتم وای خیلی کارها رو انجام ندادم..ولی حس میکنم همین که هنوزم دارم نفس میکشم یعنی تونستم همه اون چیزا رو از سر بگذرونم نه؟اما هنوزم بار عذاب وجدان کارهای اشتباه امسالم روی شونه هامه..اعتماد به آدمای اشتباه،دوست نامیدن آدمای مزخرف،تصمیمات از روی عصبانیت و احساسات جریحه دار شده..

ولی..من چرا حس میکنم قرار نیست با گذشتن امسال تغییری ایجاد بشه؟مثل دیگران فکر نمیکنم که قراره با شروع شدن سال جدید اتفاق جدیدی بیفته.هنوزم همون من قدیمی هستم و زندگی قدیمی. و هیچی قرار نیست تغییر بکنه..حس میکنم ما داریم خودمون رو با سال جدید و شروع جدید گول میزنیم!و با خودمون میگیم امسال با سال های دیگه فرق میکنه.
به نظرم هنوزم همون ما هستیم.فقط بستگی به من و تو و سرنوشت داره که بخوان تغییر بکنن یا نه.فقط همین(: ..