همین الان فیلم انجمن شاعران مرده رو تموم کردم..

و دیوونه کننده بود!

واقعا دیوانه کننده ترین..پر مفهوم ترین و به جرعت میتونم بگم بهترین فیلمی بود که توی 15 سال زندگیم دیدم..

اونقدر دیوانه کننده بود که حتی نمیتونم توصیفش کنم..

واقعا الان نمیتونم حال خودم رو درک کنم..این..واقعا توصیف نشدنیه..

نمیتونم..نمیتونم احساس خودم رو به هیچ وجه با کلمات توصیف کنم..

به هیچ وجه..به هیچ وجه نمیتونم احساساتم رو با این کلمات بی ارزش و محدود توصیف کنم..

تنها کسی میتونه منو بفهمه که این فیلم دیوانه کننده رو دیده باشه!اون وقت میتونه بفهمه که من دارم چی میگم و چه احساسی دارم..

نمیتونم آروم باشم..و حتی اشک بریزم یا نفس بکشم!فقط میخوام جیغ بزنم و فریاد بکشم..

اونقدر داد بزنم که خالی بشم...

دیوانه شدم میدونم..ولی..

این دیوانه کنندست..فقط دیوانه کننده!

من یه دختر پونزده ساله دیوونم که ساعت چهار صبح یه فیلم دیده و حالا میخواد با تمام توانش داد بزنه این واقعا دیوانههههههه کنندست!!

این..واقعا یه شاهکار بود..بهترین فیلم تمام عمرم

حتی فکر میکنم چون فقط 15 سالمه نتونستم تمام عمق این فیلم دیوانه کننده رو درک کنم و بفهم!

نمیدونم..نمیدونم در وصف این فیلم چی باید بگم..نمیتونم با این کلمات حقیر و کوچیک همه این احساسات رو بیان کنم..واقعا نمیتونم..

________________________________

ادامه مطلب رو فشار بدید دوستان

خوب..تونستم بر اعصاب خویش مسلط بشم..ولی هنوزم نتونستم روی احساساتم مسلط باشم..بعد از چندین دور مثل دیوونه ها دور خونه چرخیدن و فکر کردن به اون فیلم دیوانه کننده تصمیم گرفتم بیام و در موردش صحبت کنم.

خوب..من این فیلم رو یه تیکشو حدودا پارسال توی شبکه نمایش دیدم..تقریبا فقط پنج دقیقش بود و از وسط فیلم..و من هیچی ازش نفهمیدم!

و من این فیلم رو گذاشته بودم توی لیستم تا یه روز ببینمش..و امشب با خودم گفتم بهتره امشب این فیلم رو ببینم..اما من نمیدونستم با چه شاهکار و همچنین فیلم دیوانه کننده ای روبرو هستم!اصلا و ابدا!

این فیلم واقعا عمیق بود..و همچنین پر از دیالوگ های عمیق..و همچنین بی رحمی های جامعه و پدر مادر ها و همچنین عشقی که بزرگ و کوچیک نمیشناسه!

ما با پسرهای یه مدرسه شبانه روزی که مختص پسرهاست روبرو هستیم..مدرسه ای که جو شدیدا سخت گیرانه داره و جاییه که فقط باید درس بخونی..مدرسه ای که بیشتر نخبه ها از اونجا هستن!کاملا میتونید بفهمید با چه مکانی روبرو هستید..

و ما حالا دو پسر نقش اصلی داریم..و همچنین معلمی که نقش بسزایی در فیلم داشت..

یه پسر که پر از شور و اشتیاقه ولی پدر و مادرش ازش میخوان که دندون پزشک بشه..

و پسر کم رو و خجالتی ای که برادرش یکی از بهترین دانش آموزان اون مدرسه بوده!

و پسرهای دیگه ای که دوست اونها هستن و اون ها رو همراهی میکنن توی داستان..

و حالا ما با معلم ادبیاتی روبرو هستیم که روش تدریسش خاصه و میخواد به پسرهای اون کلاس بفهمونه معنای واقعی زندگی کردن رو.

و ادامه داستان..

میدونید..این فیلم چه چیزی رو تصویر کشید؟سخت گیری مادر پدرها که هر کاری دلشون میخواد با آرزوی بچه هاشون میکنن.

عشق رمانتیکی که براش هر کاری میکنه اون عاشق.

مدرسه ای که جهنمه و برای منافعش هر کاری میکنه.

و ادبیات زیبا و لطیفی که ما به خاطرش زنده هستیم!

این فیلم بهم نشون داد که من باید حرفمو بزنم..و کاری که میخوام بکنم..و رویاهامو دنبال کنم..حتی اگر مادر پدرم و هر کس دیگه ای باهاش مخالفت کنه..

اون معلم عاشق تدریس بود..درس خوند و اومد معلم اون بچه ها شد تا به اونها معنای واقعی زندگی کردن رو بفهمونه..عمق ادبیات و کلمات رو!

ما باید دنبال رویاها و کارایی که میخوایم بکنیم بریم!تو میخوای نویسنده بشی؟خوب برو دنبالش و کتاب بنویس!میخوای یه دکتر بشی؟تمام تلاشتو بکن.میخوای کارگردان بشی و فیلم بسازی؟ولی دیگران جلوتو میگیرن؟خوب جلوشون بایست و کاری که میخوای رو بکن..

مگر اینکه بخوای به سرنوشت پسر آخر فیلم دچار بشی:)

درسته فیلم تقریبا پایان بازی داشت و یه سری سوال های کوچیکی به جا میذاشت ولی با این حال یه شاهکار دیوانه کننده به تمام معنا بود!

ولی..آخر فیلم به شدت تکان دهنده بود..واقعا انتظار چنین چیزی رو نداشتم..ولی حقیقت محض زندگی ما جوون ها و نوجوون ها بود..معلم ها و مدیرهایی که به شدت سخت گیرن و میخوان فقط دانش آموز تبدیل به رباط بشه و والدینی که میخوان بچه هاشون دکتر مهندس بشن و بچه ای که گیر این آدم بزرگ ها افتاده...

من با تمام وجودم این فیلم رو تحسین میکنم!

+پیشنهاد میدم همین الان برید اسم این فیلم رو سرچ کنید و ببیندیش..حتی یک ثانیه تاخیر در دیدنش همون یک ثانیه از عمرتون رو فنا میده!

+پیشنهاد میدم اگر مامان باباتون با رویاهاتون مشکل دارن این فیلم رو بهشون نشون بدین(البته با سانسور=-=یه صحنه شدیدا ناجور داشت تو فیلم"-"اگر میخواید قبل از اینکه بمیرید توسط مادر پدرتون به رویاهاتون برسید این فیلمو با سانسور نشونشون بدین"-")

+هنوزم نمیتونم در مورد وصف این فیلم کلمه ای به کار ببرم..حتی شاهکار هم براش کمه:)

حیف بود چندتا از اون دیالوگ های فلسفیش نذارم:)

مهم نیست دیگران چی میگن!واژه ها و اندیشه ها میتونن دنیا رو تغییر بدن

ما شعر نمیخونیم یا شعر نمیگیم چون زیباست

ما شعر میخونیم یا میگیم چون ما عضوی از بشریت هستیم

و بشر سرشار از شور و اشتیاقه

پزشکی،حقوق یا مهندسی..هر کدوم اینا برای بقای بشریت لازمند.

اما شعر!

زیبایی،افسانه،عشق

اینها چیزهایی هستند که ما به خاطرشون زنده هستیم:)

 

من بالای این میز ایستادم

تا به خودم یادآوری کنم ما باید به چیزها با دیدی متفاوت نگاه کنیم

تو برای این اینجا هستی

چون نمایش بزرگ هنوز پابرجاست

تا تو دیالوگی به اون اضافه کنی.

دیالوگ تو قراره چی باشه؟

بچه ها،باید تلاش کنید صدای خودتون رو پیدا کنید

چون هر چه دیرتر اون رو پیدا کنید

امکان دستیابی به هدفتون کمتر میشه

همه ما نیز مبرم داریم که دیگران تاییدمون کنن

ولی شما خودتون باید به باور مهم و یگانه ای که در درونتونه ایمان داشته باشید

حتی اگه دیگران به شما بقبلونن که این باور اشتباه یا عجیبه

من ازتون میخوام که همون طور که دوست دارید راه برید

حتی اگر احمق جلوه بدتون

این دیالوگا زیادی قشنگ و بامفهومن:))

 

بزارید من برم برای هر کدوم از این عکس ها عر بزنمT-T