امروز همه ی اتفاقات با یه خیال پردازی شروع شد..
وقتی بهش فکر میکنم میگم ای کاش قوه تخیل نداشتم!خیلی وقتا بهم حس خوب میده خیال پردازی.. ولی ایندفعه..همه ی اتفاقا زیر سر همین خیال پردازی بود..
آره داشتم میگفتم.. من یه خیال پردازی کوچولو کردم و بعد دیگه نفهمیدم چی شد!همینطور رویا بافتم و بافتم ..تا جایی که دیگه کل امروزو داشتم بهش فکر میکردم آره نباید همون بار اول شروع به این خیال پردازی نحس میکردم!خیال پردازی ای که باعث شد کل امروز ذهنم مشغولش باشه و نتونم بهش فکر نکنم..دلم میخواد بهش فکر نکنم اما نمیشه.. سخته..میخوام!اما نمیشه...
شاید دیگه خیال پردازی بزارم کنار!..
وقتی به خیال پردازیم و افکارم فکر میکنم از خودم و افکارم بدم میاد!..
باید یه کم بیشتر برای خودم وقت بزارم و فکر کنم!شاید یه طوری بتونم ذهنم رو از این افکرا نحس خالی کنم..