۱۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۹ ثبت شده است

شرح حال جلبکی!

وی همین الان در سایت سمپاد است و دارد پیشرفت تحصیلی سخت سمپاد را میدهد که هر کسی از پسش برنمیاد و من با خیال راحت دارم کیکمو گاز میزنم و سوالات رو با ده بیست سی چهل جواب میدم((:حتی صورت سوال رو هم نمیخونم!البته ادبیات رو فقط سوالاش رو میخوندم و با فکر جواب میدادم..الان رسیدم ریاضی و میدونم حتی یه ذره هم بلد نیستم پس نیازی به خوندن سوال نمیبینمD:حتی سعی نمیکنم کتابو نگاه کنم یا از بچه ها جواب بگیرم(:
بقیه بچه ها از چند روز پیش میخوندن یا استرس داشتن و من حتی دیشب نگاه هم ننداختم روی کتابام و حتی دیشب تا ساعت 3 نصفه شب بیدار بودم داشتم کتاب میخوندم((:
واقعا به زندگیم فکر میکنم..زیادی جلبکم..یو نو؟

+همین الان آزمون رو به اتمام رسوندم((:دقیقا با 45 دقیقه وقت اضافه!دیگه خدا میدونه کار نامه ام چقدر درخشان میشه((:

  • mochi ^-^
  • چهارشنبه ۲۹ بهمن ۹۹

یکم فکر کنید..

اگه عصر جدید دیده باشید..که مسلما بیشترتون دیدید..
توجه کردید چقدر ما از هماهنگ بودن بعضی از گروه ها تعریف میکنیم؟
یا اینکه خیلی تعجب میکنیم و میگیم وای!اینا چقدر با هم هماهنگ هستن..
یا اینکه میگن که ما خیلی زحمت کشیدیم تا تونستیم اینقدر هماهنگ باشیم..
ولی بیاید به گروه های کیپاپ بپردازیم..
اونا از گروه چهار نفرش بگیر تا گروه سی و دو نفرش(!)کاملا با هم هماهنگن..اصلا شما گروه کیپاپی دیدید که حرکاتشون هماهنگ نباشه؟هوم؟یکم فکر کنید..
میدونید چقدر حرکات رقص اونا سخت تر از حرکاتیه که توی عصر جدید انجام میشن؟و خوب شرکت کنندگان عصر جدید فقط میان یه اجرا میکنن و میرن ولی آیدول ها چی؟اونا تمام عمرشون باید اجرا کنن و هر روز و هر روز رقص های جدید یاد بگیرن!
میدونید چقدر سخته؟میدونید چقدر از آیدول ها به خاطر تمرین زیاد آسیب جدی دیده بدن هاشون؟هوم؟
و بعد..یه سری ها میان صاف بهشون هیت میدن..بدون اینکه یه لحظه فکر کنن این حرف من چقدر به اون آیدول ضربه میزنه؟به اینکه چقدر اون آیدول زحمت کشیده..چقدر اون آیدول به خودش سختی میده تا بتونه بر طبق ایده آل های شما باشه!چقدر بهش فشار میاد با حرف های شما..وقتی که آیدول ها ناراحتن باید به خاطر فنها لبخند بزنن..میدونید آیدول ها چه کارهایی فقط به خاطر اینکه آیدولن دست زدن؟
وقتی به زندگی آیدول ها فکر میکنم خیلی غم انگیزه..
یکم با مقایسه میتونید سختی کارشون رو بفهمید و یکم درک داشته باشید..با هیت دادن آیدول شما بهتر نمیشه!

 

  • mochi ^-^
  • دوشنبه ۲۷ بهمن ۹۹

مهمون حبیب خداست؟فکر نکنم!


همیشه از مهمون داشتن متنفر بودم..و هنوزم هستم!
ببینید عزیزان دلم..وقتی خواستید برید مهمونی به این فکر کنید که دختر/پسر صاحبخونه همسن شماست یا نه و اگر دیدید داره از شما دوری میکنه خوب شما هم ازش دوری کنید!هی بهش نچسبید بگید بیا با هم عکس بگیریم"-"خوب من باید سر به کدوم بیابون بزارم وقتی درونگرام و دلم نمیخواد باهات صحبت کنم و همینطور از شخصیتت خوشم نمیاد؟._.
مامانم به لطف این که رفته یه دانشگاه دور از شهرمون درس خونده یه عالمه دوست در نقاط مختلف کشور داره"-"و هر سال چندتاشون میان خونمون..و خوب من همشون رو دیدم و یکی از یکی بدترن._.اصلا نمیتونم با هیچ کدوم از فرزندان دوستای مامانم ارتباط برقرار کنم!لازم به ذکره خیلیاشون هم همسن من هستن ولی خوب:/
و..دیروز یکی از این همین دوستان مهمان خانه ما بود"-"حالا از اینکه اصلا به کرونا اعتقادی نداشتن و من هی حرص میخوردم که این چندین ماه قرنطینه به فنا میره..باورم نمیشه اونها حتی ماسک نداشتن!من سرمو کجا بکوبونم؟:/
ولی خوبیش این بود که نیازی به ارتباط نداشتم باهاشون چون دختر نداشتن._.ولی وقتی همه داشتن سر سفره بگو بخند میکردن من داشتم خود خوری میکردم زیر لب و به لوبیاهای قورمه سبزیم زل زده بودم و داشتم به این فکر میکردم چطوری فرار کنم از این جمع؟"-"
خدا رو صد هزار مرتبه شکر همین صبحی رفتن ولی خوب فهمیدم درونگرا تر از چیزی که فکرشو میکردم شدم..

پ.ن:شما هم توی مهمونی ها همه کارها رو میکنید و مامانتون دست به سیاه سفید نمیزنه یا من فقط کوزتم؟._.
پ.ن:حس میکنم زیادی پست بیخودیه..
پ.ن:بدنم درد میکنه..از بس دیشب کار کردم..حس میکنم باید مامانم بهم یه مرخصی چند روزه معاف از کارهای خونه بهم بده:|
پ.ن:تولد دوستم نزدیکه..حس میکنم کادوهایی که براش انتخاب کردم خیلی بدنT^T
پ.ن:میدونید فردا تولدت کیه یا باید یادآوری کنم؟(((:

  • mochi ^-^
  • شنبه ۲۵ بهمن ۹۹

محض اطلاع

فقط بدونید که..تمام پستایی که گذاشتینو خوندم و اون ستارشو خاموش کردم..ولی هر کار کردم نتونستم کامنت بدم..متاسفم بابتش و لطفا از دستم ناراحت نشید..

+فقط پنج دقیقه است که پستش کردم و سه نفر اومدن پی وی میپرسن خوبی؟(:واقعا..مرسی که اینقدر دوستم دارید و به فکرمید..ولی این فقط یه دوره است و من حالم خوبه..نگران نباشید!واقعا میگم..حالم خوبه..

 


مرسی از همه شما که اینقدر به فکر منید:")و من خوشحالم که کسایی هستن که منو دوست دارن و به فکر من هستنT^T
و فقط میخواستم بگم به حالت اولیه برگشتم..میخواستم پست بزارم ولی..موضوعی پیدا نکردم براش!همین دیگه.

  • mochi ^-^
  • چهارشنبه ۲۲ بهمن ۹۹

موچی به چند سوال پاسخ میدهد!


خوب..دلم میخواست توی چالش یومیکو شرکت کنم((:خیلی وقته توی چالش شرکت نکردم..
بیاین ادامه مطلب^^

  • mochi ^-^
  • شنبه ۱۸ بهمن ۹۹

میتونم ازتون بپرسم؟

 

دریافت

باید پستش میکردم:)نمیتونستم کنار بیام با اینکه پستش نکنم~
این فیلم..زیادی حرفای منه:)

  • mochi ^-^
  • جمعه ۱۷ بهمن ۹۹

مواظب باشید..

قلبم درد میگیره..
لطفا وقتی میخواید یه حرفی رو بزنید به این فکر کنید روی طرف مقابلتون چه تاثیری میذاره..
بعضی از حرفاتون هیچ وقت از ذهن آدم بیرون نمیره و با هر دفعه به یاد آوردنش قلب آدم میشکنه:)

  • mochi ^-^
  • جمعه ۱۷ بهمن ۹۹

نمیفهمم..

چندتاتون دارید میرید؟نه خداوکیلی!
عشق کتاب که تازه وبشو باز کرده..
حنا دیروز وبشو بست..
مائوچان همین چند لحظه پیش وبشو بست بعدش دوباره بازش کرد و دوباره الان نرگس بسته وبشو:/
دیگه نمیکشم..دیگه نمیفهمم این همه درک نکردن رو!
به اندازه کافی هممون داریم با زندگیمون دست و پنجه نرم میکنیم..دیگه نمیخوام آدمای مجازی ای که دوسشون دارم رو از دست بدم!

  • mochi ^-^
  • چهارشنبه ۱۵ بهمن ۹۹

خصوصی(کسایی که بهشون اطلاع دادم رمزی که بهشون گفتمو بزنن)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • mochi ^-^
  • سه شنبه ۱۴ بهمن ۹۹

به همین زودی؟


این دو سه روز که بیان مشکل داشت..فهمیدم چقدر به بیان وابستم:)یه جورایی من زندگیمو توی همین بیان کردم..
و الان دویست روز از زمانی که من این پست رو گذاشتم میگذره!(:
دویست روزه که یه تمرین نویسندگی طولانی رو توی بیان شروع کردم..
دویست روزه که با بچه های بیان آشنا شدم و روز و شبمو باهاشون گذروندم..
با هم داستان نوشتیم..
پستا رو تبدیل به صفحه چت کردیم..
و هر روز بیشتر از دیروز بهم نزدیک شدیم!
با اینکه حتی بعضی اوقات من اسم واقعی طرف مقابلم رو نمیدونم از دوستای واقعیم که حتی چهرشون رو هم دیدم نزدیک ترم و اعتماد بیشتری دارم..
درواقع ما اینجا با دلمون مینویسیم نه چهره ای در کار هست نه چیز دیگه که با اون قضاوت بشیم(:
و دویست روز مثل برق گذاشت..
اونقدر خوشحالم که دلم میخواد جیغ بکشم و بگم:دوست دارم بیان!

+خوب دیگه بسه از حالت غم انگیز در بیایم بریم روی مود قر دادنXD
حالا این آهنگ رو پلی کنید و بیاید وسطXD

 پ.ن:اون عکسه رو خودم گرفتم(":تولد داداشم بود و منم از فرصت استفاده کردم از بادکنک هلیومی ها عکس گرفتم!("=

  • mochi ^-^
  • دوشنبه ۱۳ بهمن ۹۹
میدونی چیه؟
زندگی ناسازگاری های زیادی داره. ولی بیا با تمام توانمون از زندگی سختمون لذت ببریم:)♡