۴ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

good morning+good bye

ولی من واقعا توی ساعت 6 و 7 صبح احساس آرامش میکنم:))

طلوع خورشید واقعا قشنگه و همه ی خونه توی یه سکوت آرامش بخش فرو رفته و من عمیقا احساس شادی میکنم~

میتونم هر کاری دوست دارم بکنم و لبخند بزنم بدون اینکه کسی این حس و حال قشنگم رو خراب کنه:)

با اینکه شبا هم توی سکوتن و خوبن..ولی یه حس غم انگیز و استرس آور برام داره..

واقعا هیچ چیزی رو با حس این ساعت صبحم عوض نمیکنم:)

من واقعا نیاز دارم هر روز این موقع بیدار باشم..

*غرق کردن خود در آهنگ lights*

(درسته یکم شبیه عکس قبلیه که پست کردم ولی اهمیتی نمیدم"-"آخه چقدر زاویه عکس گرفتن دارم؟:/)

______

خوب خوب..سلام بهتون بعد از یه هفته*-*البته کسی نفهمید نیستم..ولی خوب مشکلی نیست^^

راستش..امتحانات حضوری شده و من باید تمام تلاشم رو برای درس خوندن بکنم!

پس..باید تا بعد از امتحانات خرداد باهاتون حداحافظی کنم..

دلم نمیخواد برم ولی خوب مجبورم:(

و البته..هر از گاهی چک میکنم اینجا رو..

همتون رو دوست دارم و لطفا منتظرم بمونید باشه؟^-^


(این عکسو دیشب موقع زیست خوندن قسمت بی مهره ها گرفتم"-"از عکسای کرمها و زالوها در کتابم لذت ببرید:))خداوکیلی بهشون نگاه میکنم میگورخم:/)

+معلومه که این موقع صبح هیچ کس بیدار نیست:))

+یه قسمت جدید به منو اضافه کردم:)برید ببینیدش..

  • mochi ^-^
  • يكشنبه ۱۲ ارديبهشت ۰۰

اوکی

اوکی،ولی انهایپن قرار نبود با من اینکارو بکنید:"

این زیادی و بیش از حد خوب بود..

+یه پست مفصل در موردش میزارمT--T

+از شانس زیبام ساعت سه کلاس زبان دارم و ساعت سه و نیم شوکیس شروع میشه:")نمیبخشمت ای کلاس زبانT-T

  • mochi ^-^
  • دوشنبه ۶ ارديبهشت ۰۰

این منم..؟

دارم احساساتم رو که دقیقا دو ماه پیش نوشتمشون رو میخونم..

و..چرا من اینقدر با اون نوشته ها احساس غریبگی میکنم؟حس میکنم اینا رو هر کسی نوشته جز من!

و شرایطو احساساتم اونقدر فرق کرده که با خودم میگم واقعا فقط دو ماه از اون روز گذشته..؟مطمئنم که چند سال نگذشته؟

یکم برام غیرقابل باورن اون نوشته ها..

ولی..اینا میتونن نشونه چی باشه؟تغییر موقعیت و احساساتم به سرعت نور؟یا تغییر کردن خودم؟یا آدم های اطرافم..

این واقعا سردرگم کنندست که با این همه تناقض و تغییر مواجه شدم!

شرایط و احساسات الانم تمام اون حرفای اون موقعم رو نقض میکنن..و چطور ممکنه؟دارم به خودم شک میکنم!

یعنی این من، اون من دو ماه پیشه..؟

  • mochi ^-^
  • شنبه ۴ ارديبهشت ۰۰

ولی شاید هم..

دلم میخواد برم یه جای دور زیر این شکوفه ها و به هیچ چیزی جز این شکوفه های صورتی قشنگ فکر نکنم..اونقدر که دنیام هم همرنگ اونها بشه.

ولی شایدم دلم بخواد شکوفه گیلاس باشم..عمرم فقط یه هفته باشه و بعد از اون دیگه نباشم..ولی توی همون یه هفته همه جا رو زیبا کنم.

ولی شایدم دلم بخواد اون چشم هایی باشم که به ریختن شکوفه های گیلاس زل زده.

ولی شایدم بخوام اون دستی باشم که زیر شکوفه های گیلاس دست معشوقش رو گرفته.

ولی شایدم دلم بخواد اون درختی باشم که هر سال لحظه شماری میکنه که تا شکوفه های گیلاسش جوونه بزنن.

ولی شاید هم...؟

  • mochi ^-^
  • پنجشنبه ۲ ارديبهشت ۰۰
میدونی چیه؟
زندگی ناسازگاری های زیادی داره. ولی بیا با تمام توانمون از زندگی سختمون لذت ببریم:)♡